آغاز ابن پروزه از ٢ اردیبهشت بود این پروژه را با دلهره زیاد شروع کردم دلهره من هم بابت این بود که آیا موفق میشم یا نه ولی خدا را شکر به خوبی به اتمام رسید .البته ناگفته نمونه که باربد در این پروژه واقعا خوش درخشید و واقعا به حرفهای مامان گوش میداد . شرح و خلاصه کار این پروژه : دوم اردیبهشت از اصفهان که برمیگشتیم دیگه تصمیم گرفتم باربد را از پوشک بگیرم اولش میترسیدم و همه اش میگفتم آیا موفق میشیم (من و باربد ) یا نه .ولی خواستن توانستن است . اول از جیش باربد شروع کردم توی خونه دیگه پوشکش نکردم ولی بیرون که میرفتیم پوشکش میکردم شانس بزرگ من شبها بود چون باربد از نوزادی البته ٧ یا ٨ ماهگی شبها جیش نمیکرد و من اکث...